بی‌بی‌جان دماوندی؛ بانویی که خرمشهر را تنها نگذاشت

بی‌بی‌جان دماوندی؛ بانویی که خرمشهر را تنها نگذاشت

در تاریخ جنگ‌ها، همیشه مردانی با اسلحه در دست و چهره‌هایی خاک‌آلود در قاب خاطره‌ها جا می‌گیرند. اما گاهی، در دل همان خاک و آتش، زنی بی‌نام و نشان، کاری می‌کند که تاریخ را از نو باید نوشت.

خبرگزاری مهر، مجله مهر: بی‌بی‌جان دماوندی یکی از همان زنان بود؛ زنی که بعدها به «مامان زینب» معروف شد، اما تا سال‌ها هیچ رسانه‌ای از او نگفت، هیچ مراسمی برایش برگزار نشد، و هیچ قاب عکسی از رشادت‌هایش باقی نماند. اما امروز، پس از ۴۵ سال، صدای بی‌بی‌جان از دل خاک برخاسته و در قطعه ۲۴ بهشت زهرا، کنار مزار شهید چمران، دوباره شنیده می‌شود.

آغاز یک حماسه بی‌نام

سال ۱۳۵۹، وقتی عراق با تمام قوا به مرزهای ایران حمله کرد، خرمشهر در آستانه سقوط بود. جنت‌آباد، یکی از محله‌های خرمشهر، به نقطه‌ای بحرانی بدل شد؛ جایی که نه آب بود، نه جان‌پناه، نه آذوقه، و نه امید. اما بی‌بی‌جان دماوندی، بی‌هیاهو و بی‌ادعا، راهی آنجا شد البته نه برای جنگیدن، که برای خدمت‌رسانی. برای شستن پیکرهای شهدا، برای رساندن آب و غذا، برای مرهم گذاشتن بر زخم‌های بی‌درمان.

او از همان روزهای نخست، در کنار پیرمردها و پیرزن‌هایی که توانشان از جنگ بیشتر بود، در جنت‌آباد ماند. وقتی دید دشمن به دروازه‌های شهر نزدیک می‌شود، با دلی پاره‌پاره، دخترش را با برادرش راهی کرمان کرد. وداعی سخت، بی‌فریاد، بی‌اشک، اما پر از قول و قرار. قولی که خودش به دخترش داد: «برمی‌گردم پیشت.»

نگهبان بی‌خواب گلزار شهدا

تا زمانی که جنت‌آباد سقوط نکرده بود، بی‌بی‌جان از خرمشهر بیرون نرفت. شب و روز در گلزار شهدای خرمشهر ماند، نه برای عزاداری، که برای محافظت. سگ‌های ولگرد، بوی خون و بی‌پناهی پیکرها، او را به نگهبانی بی‌خواب بدل کرده بود. با دستانی خسته، جنازه‌ها را دفن می‌کرد، گودال حفر می کرد و اگر پیکری سالم می‌رسید، با احترام در قبر جداگانه‌ای می‌خواباند.

اما وقتی گلزار هم سقوط کرد، بی‌بی‌جان ناچار شد به دل شهر بازگردد. نه برای نجات خود، که برای یافتن راهی دیگر برای خدمت. در همان روزها، شهرداری خرمشهر اعلام کرد که ماشین‌هایی برای انتقال پیکر شهدا به آبادان دارد و از کسانی که رانندگی بلدند خواست تا کمک کنند. بی‌بی‌جان، بی‌درنگ، آمبولانسی تحویل گرفت.

بی‌بی‌جان دماوندی؛ بانویی که خرمشهر را تنها نگذاشت

سینه‌خیز تا شهادت

در یکی از روزهای خونین خرمشهر، جوانی در حال جان دادن بود و برادرش بی‌تابی می‌کرد. بی‌بی‌جان خطاب به سربازان گفت: «من می‌رم وسط میدان، فقط پشتیبانی‌ ام کنید.» سینه‌خیز خودش را به پیکر رساند، او را روی دوش گرفت و همان‌طور به عقب برگشت. پیکر را تحویل برادر داد و دوباره به دل آتش رفت.

بارها به او گفتند: «داخل شهر نباش، بعثی‌ها رحم ندارند.» اما پاسخ داد: «حتی اگر بتوانم آب به دست رزمنده‌ها برسانم، دریغ نمی‌کنم.»

در روز 27 مهر همان سال، بی‌بی‌جان دو سرباز مجروح را در آمبولانس داشت. در مسیر پل خرمشهر، آمبولانس مورد هدف قرار گرفت. هر سه نفر، بی‌درنگ، به شهادت رسیدند. پیکرها ابتدا به اهواز و سپس با هلی‌کوپتر به تهران منتقل شدند.

بی‌نام در قطعه ۲۴

هیچ نشانی برای شناسایی بی‌بی‌جان وجود نداشت. تنها یک کاغذ در جیبش پیدا شد؛ آدرسی در تهران. ابتدا گمان کردند این دست‌نوشته متعلق به خودش است، اما بعد فهمیدند که این نامه از طرف یک سرباز بوده که گفته بود: «اگر شهید شدم، جنازه‌ام را به خانواده‌ام برسانید.» خانواده آن سرباز اظهار بی‌اطلاعی کردند، اما وقتی از خود سرباز پرسیدند، گفت: «ما به این خانم می‌گفتیم مادر زینب. اهل کرمان بود. دو دختر داشت و پسر نداشت.»

بی‌بی‌جان، بی‌نام، بی‌نشان، و بی‌مراسم، ۱۶ روز در سردخانه بهشت زهرا ماند. سپس در قطعه ۲۴، کنار شهید چمران، به خاک سپرده شد. تنها نشانه‌اش، خالکوبی‌های روی دستش بود.

بعد از ۴۵ سال سکوت

دخترش می‌گوید: «در این سال‌ها هیچ مراسمی برای مادرم گرفته نشد.» اما امسال، در ۲۷ مهرماه، در چهل‌وپنجمین سالگرد شهادت بی‌بی‌جان دماوندی، سازمان بهشت زهرا برای نخستین‌بار مراسمی برای بزرگداشت این شهید برگزار کرد. به همین بهانه، از بانوان تطهیرکننده سازمان نیز تقدیر شد؛ زنانی که همچون بی‌بی‌جان، بی‌نام و بی‌ادعا، در سکوت، به خدمت مشغول‌اند.

بی‌بی‌جان دماوندی، زنی بود که نه در قاب دوربین‌ها جا گرفت، نه در تیتر خبرها، نه در کتاب‌های تاریخ. اما امروز، پس از ۴۵ سال، نامش از دل خاک برخاسته، و رشادتش عیان شده. او نماد زنانی‌ست که جنگ را تنها در میدان نبرد نمی‌دیدند، بلکه در کوچه‌های خونین، در گلزارهای بی‌پناه، و در دل آمبولانس‌های بی‌سرنشین، حماسه می‌آفریدند. او رفت، اما ماندگار شد. نه با مجسمه‌ای، نه با خیابانی به نامش، بلکه با خاطره‌ای که حالا، پس از سال‌ها، به زبان آمده و در دل‌ها جا گرفته است.

کد خبر 6628596

  • تلگرام خبرگزاری زیر خبر
  • تلویزیون آن
  • با پزشک، وکیل، استاد، تعمیرکار و نمایندۀ مجلس اینستاگرامی چه کنیم؟

  • سعد حریری در انتخابات پارلمانی لبنان شرکت خواهد کرد؟

  • احداث محور طبیعت به توسکستان در گرگان بزودی اجرایی می شود

  • معرفی آخرین دستاوردهای دانش‌بنیان‌ها در نمایشگاه کشاورزی ازبکستان

  • درخشش نمایندگان قم در مسابقات سراسری قرآن کریم

  • سفر رئیس‌جمهور ترکیه به کویت

  • دستگیری باند سارقان به عنف در شیراز

  • میز خدمت بازرس کل گیلان در ماکلوان برگزار شد

  • تاجری مقدم: ۶۵ زوج جوان خلیل آبادی در انتظار دریافت جهیزیه هستند

  • سینما می‌تواند رنج مردم را کاهش دهد؟

  • پیام صریح ترامپ خطاب به نتانیاهو

  • هشدار؛ ابتلای نیمی از زنان بالای ۵۰ سال به پوکی استخوان

  • بازیگر سینما به اتهام تجاوز بازداشت شد

  • میوه پاییزی برای سلامتی و زیبایی

  • اختلال در خط ۵ مترو تهران به دلیل قطعی برق شبکه

  • گروه‌های پرخطر واکسیناسیون آنفلوانزا را جدی بگیرند

  • برآورد جدید اسرائیل از توان نظامی حماس پس از دو سال جنگ

  • بارندگی و کاهش دما در راه گیلان است؛ هشدار برای مناطق مستعد تگرگ

  • دولت ژاپن استعفا کرد

  • فارس در مسیر پیشرفت؛ شهر سلامت شیراز فرصتی برای توسعه توریسم درمانی

  • روزنامه‌های ورزشی سه‌شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴

    روزنامه‌های ورزشی سه‌شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴

  • روزنامه‌های اقتصادی سه‌شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴

    روزنامه‌های اقتصادی سه‌شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴

  • روزنامه‌های صبح سه‌شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴

    روزنامه‌های صبح سه‌شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴

  • روزنامه‌های صبح دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴

    روزنامه‌های صبح دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴

  • روزنامه‌های اقتصادی دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴

    روزنامه‌های اقتصادی دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴

  • مانتو
  • هتل های تهران
  • حرف آخر
  • مهرینو
  • تهران تایمز
  • روزنامه آگاه