کودک، کتاب، مقاومت، شادی!

  • کارگزاری کیان
  • رزرو هتل
کودک، کتاب، مقاومت، شادی!

ترس هیجانی طبیعی است که هر انسانی در طول زندگی آن را تجربه می کند و دفاع واکنشی شرافتمندانه به ترس است؛ کتاب «صدای چی بود؟ دست کی بود؟» با زبانی ساده و کودکانه و در فضایی شاد و پر از لبخند به کودکان می آموزد که در هنگام قرار گرفتن در معرض تهاجم باید با هرآنچه که دارند در مقابل آن بایستند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، کتاب‌های کودک و نوجوان کتاب‌هایی هستند که با اهداف سرگرمی، تربیتی، تعالی روح و جان کودک و علم با زبان ساده برای کودکان و نوجوانان تهیه و تدوین می‌شود؛ کتاب‌هایی که تنها چند خط نوشته یا چند تصویر بی معنا نیست؛ بلکه بیشتر از یک ابزار آموزش و به نوعی دوست کودک و نوجوان به شمار می‌رود؛ به ویژه این سال‌ها که بحث شیوه تربیتی و مهارت‌آموزی غیرمستقیم مطرح است و حتی برخی بررسی‌ها نشان می‌دهد تأثیر کتاب و ادبیات بر کودک و نوجوان بیشتر از توصیه‌های زبانی والدین است.

کتاب کودک مانند سایر حوزه‌های نشر انواع گوناگونی را در خود جای داده است؛ بستگی به این دارد که کودک در چه رده سنی قرار گرفته و چه نوع علایقی دارد و همچنین وابسته به نوع مفاهیم انواع متفاوتی دارد؛ مثلاً ممکن است داستانی باشد یا علمی، ادبیات کهن باشد یا شعر و آموزشی باشد و حتی شاید کتاب آموزش نقاشی یا حل ما یا کتاب بازی در حمام و پازل باشد! همه این کتاب‌ها و حتی انواع دیگری از کتاب‌های نوین تری که در آینده برای کودک و نوجوان می‌آیند همه و همه قطعه‌های کوچک و بزرگ شخصیت، خودانگاره و اندیشه‌های او را می‌سازند و دارای اهمیت فراوانی هستند.

کتاب کودک دریچه‌ای به سوی دنیای جادویی و ناشناخته است؛ دنیایی که هیچ امر محالی در آن وجود ندارد، شخصیت‌های داستان گاه واقعی و گاه خیالی هستند؛ دنیایی که هر موجود زنده‌ای در آن زبان باز می‌کند و حرف می‌زند؛ هنگامی‌که مخاطب ذهن حساس کودکان است، اهمیت اختصاصی بودن محتوا برای بچه‌ها اهمیت بیشتری پیدا می‌کند؛ نویسنده باید بداند مخاطب کودک او دقیقاً در چه شرایط سنی قرار گرفته و چه روحیات و علایقی دارد، مطالب کتاب باید مطابق هر گروه سنی مشخص بوده و برای کودکان جذاب باشد چرا که گفتگو با هر کودک زبان منحصر به فرد و اختصاصی برای خود او را می‌خواهد.

«دست کی بود؟ صدای چی بود؟» یکی از کتاب‌های خوب قفسه کودک و نوجوان است که رهپوی روایت سومی از ایثار و مقاومت برای کودکان و نوجوانان است؛ کتابی که با زبان نمادهای عمیق و در فضایی شاد ایستادگی مردم در کنار "بابا قاسم" را نشان می‌دهد و کودک را به تفکر، رمزبرگردانی و در ترس‌باقی نماندن و دفاع کردن تشویق می‌کند؛ گفتگوی پیشِ‌رو میزگردی با نفیسه سادات امامی نویسنده، مرضیه رحیمی صفحه‌آرا و فرشته بابائیان عضو گروه اندیشه ورز این کتاب است.

"صدای چی بود؟ دست کی بود؟" کتابی مادرانه از بابا قاسم

ایمنا: کتاب شما جذاب است و مهربان، با بچه‌ها بازی و شیطنت می‌کند و به وقتش برایشان کلاس درس می‌گذارد؛ می‌گذارد بچه‌ها با اتفاقی مواجه شوند و در عینش نمی‌گذارد خاطر کودک حتی اندکی مکدر شود و با شوخی و خنده ترس را از دلش در می‌آورد؛ ساده بگویم… چرا می‌گویند کتاب «صدای چی بود؟ دست کی بود؟» یک کتاب مادرانه است؟

رحیمی: من یک مادرم، مواجهه یک مادر با مسئله فلسطین با مواجهه تمام آدم‌های دنیا فرق دارد، تلاش برای آموختن مقاومت به کودک انتخاب یک مادر نیست، وظیفه یک مادر است، من هم تلاش کردم به سهم خودم فهمیدن مقاومت را با درک شخصیت شهید سلیمانی برای کودکان خودم و برای بقیه کودکان دنیا ساده‌تر کنم؛ کتاب را برای بچه‌های خودم تهیه کردم و با آنها خواندم، تعداد بیشتری را هم برای هدیه دادن به بقیه بچه‌ها تهیه کردم، با همین آشنایی کوتاه مدت بچه‌ها شخصیت سردار سلیمانی را شناخته بودند و عکسش را از قاب عکس‌ها پیدا کرده بودند، برای محرم هم می‌گفتند ما می‌خواهیم لباس با طرح شهید سلیمانی را بپوشیم.

امامی: حقیقتش همه اعضای تیم ما مادر بودند و با وجود داشتن بچه‌های کوچک کار می‌کردند، در مسافرت‌هایمان، در مهمانی‌هایمان، در غم‌ها و شادی‌هایمان همه با هم درگیر کتاب بودیم، در روند پیش‌رفت کتاب بچه یکی از خانم‌ها بیمار شد برای یکی دیگر از اعضا سفری پیش آمد و در نهایت هم فراز و نشیب‌های مسیر با تاریخ‌های خوبی همراه شد، با محرم، دهه فاطمیه و پایان کار کتاب هم با سفر مشهد مقدس؛ راستش را بخواهید اسم‌های بیشتری از ما چهار نفر باید در کتاب باشد، اسم مادرها، خواهرها، همسرها و بچه‌ها، خانواده‌ها و مشاورها، اگر مادرهایمان از بچه‌ها مراقبت نمی‌کردند نمی‌توانستیم کتاب را به خوبی به پایان برسانیم و من پا به پای کارشناس‌ها کتاب را برای خواهرهایم ارسال می‌کردم تا آنها هم درباره اش نظر بدهند؛ می‌توانم بگویم «صدای چی بود؟ دست کی بود؟» را همه مان مادرانه خلق کردیم.

سوریه که سقوط کرد، با تمام وجود ناراحت شدیم، سال‌ها درگیر و عجین بودیم با مقاومت‌ها در سوریه و با سردار دل‌ها و حالا می‌دیدیم که آن سرزمین چه غریبانه به چنگال تروریست‌ها افتاده است؛ با این وجود همیشه نگاهمان امیدوارانه بود، مانند همان نگاهی که سردار سلیمانی اگر امروز بود داشت؛ در کتاب هم فضا فضای امید و شادی است، در برخی کتاب‌ها و به ویژه کتاب‌های کودکی که برای شهدا تولید می‌شود می‌بینیم که رنگ‌ها تیره هستند و فضای ناراحتی حاکم است، اما در کتاب ما بچه‌ها دائم در حال خندیدن هستند و از رنگ‌های شاد استفاده شده است، حتی جاهایی که کودک فضای دلهره را تجربه می‌کند یک اتفاق با مزه دیگر هم در کنار آن در حال رخ دادن است، مثلاً زمانی که بچه‌ها با دیو سیاه که البته سیاه نیست و جلوتر علتش را می‌گویم مواجه می‌شوند یک نفرشان با مگس‌کش، یک نفرشان با دمپایی و خلاصه هرکس با چیزی می‌خواهد او را دور کند، این علاوه بر ایجاد فضای طنزی در کنار یک واقعیت ترسناک کودک یاد می‌گیرد که در مواجه با یک دشمن ترس کافی نیست و باید با هرچه در اختیار دارد از خودش دفاع کند.

نمادها و جزئیات در کتاب «صدای چی بود؟ دست کی بود» با دقت علمی و پژوهشی انتخاب شده است و اگر جایی نماد گل یاس را داریم یا دیو به مزرعه گندم حمله می‌کند همه اینها با کارشناسان مورد بررسی قرار گرفته و برای خود دلیل دارد؛ در طرح تحول آموزشی و با توجه به زیبایی شناسی کودک باید رمزگذاری و رمزبرگردانی را بیاموزد؛ خیلی از این جزئیات شاید به چشم بزرگسالی که کتاب را ورق می‌زند نیاید اما قطعاً از چشم کودکی که با چشم‌های زیبا و کنجکاوش کتاب را واکاوی می‌کند دور نخواهد ماند؛ در این کتاب حتی به شبهه‌های سیاسی هم پاسخ داده شده است، که چرا مماشات با دشمن خطاست یا چرا دیو قصه ما خودش سیاه است اما رنگش سیاه نیست که به همان تزویر دشمنان اشاره دارد، یا اینکه حمله دیو به مزرعه گندم نمادی از تهاجم دشمن به زایش و رویش بود، حمله به اساس و ریشه یک کشور و بالاتر از حتی حمله به فرهنگ، برخی از این نمادها حتی اگر همان لحظه برای کودک روشن نشود در خاطرش خواهد ماند و روزی او را هدایت خواهد کرد؛ با تمام این پژوهش‌ها و بررسی‌ها هر خوبی که در این کار هست از لطف خداست و هر نقصی که هست از جانب ماست و درخواست دعا داریم تا خداوند به این کار برکت بدهد و آن را سبب خیر در دنیا و آخرتمان قرار دهد.

ایمنا: در مسیر چاپ با چه ظرفیت‌ها و چالش‌هایی مواجه شدید؟ برایمان بیشتر بگویید.

امامی: وقتی کتاب برای چاپ ارسال شدیم به ما گفتند که دو صفحه اضافه می‌آید و برایش فکری کنید، اعضای تیم می‌گفتند می‌توانیم یک بخش تشکر بگذاریم و یک صفحه هم برای بچه‌ها ماز بگذاریم تا حل کنند، من آن موقع تصمیم جسورانه ای گرفتم و تصمیم این بود: "به متن کتاب اضافه می‌کنیم! "، نگاه ما جهانی بود اگرچه برای اطراف خودمان کار می‌کردیم؛ با یک کارشناس مقاومت که خودشان دکتری علوم تربیتی داشتند و سال‌ها در سوریه به فعالیت مشغول بودند کتاب را در میان گذاشتیم و گفتند مقاومت مردم سوریه را بیشتر از این باید نشان داد، ایشان مدت طولانی درباره مقاومت و شجاعت‌های مردم سوریه برای من توضیح دادند و گفتند حماسه‌های جوانان سوریه را بیان کنید؛ دکتر ولی می‌پرسیدند نقش سردار سلیمانی در سوریه دقیقاً چه بود؟ و این پرسش نسبت سوریه با کتاب را مشخص‌تر می‌کرد و در نهایت آن دو صفحه اضافه شده به متن، مفهومی برخاسته از همین گفتگو داشت و همین مسئله حالا کتاب را ترجمه پذیر تر کرده است، چرا که در ترجمه علاوه بر زبان مسائل فرهنگی هم باید منطبق شود و حالا در کتاب ما این مسئله تا حد زیادی لحاظ شده است و در نتیجه برای زمان ترجمه چالش فرهنگی چندانی وجود ندارد.

با اینکه خیلی از کارشناس‌ها کتاب ما را تأیید کردند اما روند چاپ به سادگی نگذشت، آن موقع تنها انتشارات آئین هنر به ما اعتماد کرد و کتاب ما را پذیرفت و بعداً که انتشارات‌های دیگری هم پیشنهاد دادند ما به واسطه همان اعتماد در زمانی که کسی ما را باور نداشت چاپ اول کتاب را با آئین هنر انجام دادیم، چالشی که بسیاری از نویسندگان درگیر آن هستند طولانی شدن روند مجوز گرفتن است، کتاب ما تنها ۱۸ روز منتظر ماند تا به بنیاد شهید سلیمانی ارسال شود در حالی که کار ساده ای بود؛ در نهایت دستمزدهای همکارانمان نصف حالت عادی بود تا هزینه‌ها کاهش پیدا کند و کتاب در نهایت با هزینه شخصی چاپ شد، هر جا که توانستیم روی کتاب تخفیف دادیم و خواستیم تا به دست مخاطبش برسد، بچه‌ها بخشی یا تمام دستمزدهایشان را به کودکان غزه در پویش ایران همدل اهدا کردند، همه تلاش‌ها برای این بود که بچه‌ها کتاب را بخوانند و دوست داشته باشند و مقاومت و از گنج‌های پنهان در شخصیت والای شهید سلیمانی استفاده کنند.

چالشی که ما در این مسیر با آن مواجه شدیم ذهن‌های چهارچوب‌زده برخی از مرتبطین بود که اثر متفاوت ما را نمی‌پذیرفتند یا اینکه خیلی تاریخ محور بودند و می‌گفتند کتاب اگر برای شهید است در سالگرد شهید باید رو نمایی شود و در همان تاریخ به آن پرداخته شود، اما ما می‌گوئیم اگر سردار سلیمانی یک مکتب است و حالا حدود شش سالی هم هست که از شهادت ایشان گذشته دیگر نباید سخن گفتن از ایشان محدود به بازه زمانی محدودی بشود این قدری کج‌سلیقگی است و گاهی نیز با کتاب‌هایی از این دست موضوع برخورد سلیقه‌ای و طیفی می‌شود، گاهی فردی بر سر مسیر کار قرار می‌گیرد که با شخصیتی موافق نیست و هیچ دلیلی هم برای مخالف بودن با ارزش‌ها ندارد، اما کار پیش نمی‌رود و رسیدن کتاب به دست بخشی از مخاطبان مختل می‌شود.

ایمنا: برنامه شما برای ادامه همین مسیر چیست؟ به هر جهت شما به یک فناوری در کتاب کودک دست پیدا کرده‌اید و آن تبدیل شخصیت و مکتب به کتاب است، قصدی برای آموزش این شیوه به نو قلم‌ها و یا تألیف کتاب برای شخصیت‌های بیشتر هستید؟

امامی: پیشنهاد تألیف برای سایر شخصیت‌ها را زیاد داشته‌ایم، مسئله این است که برای ارائه یک شخصیت نیاز است تا ابتدا از او پر شویم تا بتوانیم به خوبی ارائه اش کنیم؛ نیاز است برای این کار تیم تشکیل شود، یعنی گروهی از متخصصان تعلیم و تربیت، نویسنده‌ها، افراد دارای تجربه گرد هم بیایند و با هم نگارش کتاب کودک را آغاز کنند؛ من خودم را دانش آموز می‌دانم و نه متخصص و نویسنده، اینکه نویسندگان بیشتری برای داستانی کردن شخصیت‌ها آموزش ببینند اتفاق خیلی خوبی است که خوب است توسط متخصصین ادبیات پایداری کودک و نوجوان بیایند و برای مخاطبان ذائقه سازی کنند، برای ترجمه هم پیشنهاداتی داشته‌ایم اما ابتدا سعی داریم کتاب در ایران به دست مخاطبش برسد.

باباییان: ما همچنان در این حوزه دغدغه‌مند هستیم و دست از تلاش برنمی داریم، اما اینکه تلاش‌ها در مسیر تولد یک کتاب جدید باشد هنوز جای حرف دارد چرا که کتاب "دست کی بود؟ صدای چی بود" همان‌طور که از دغدغه‌های مادرانه شروع شد با پس اندازهای مادرانه هم به چاپ رسید و هیچ گونه حمایتی نشد به غیر از تشویق و تأیید و البته یک مادر برای مادری کردن نیاز به تشویق ندارد بلکه به حمایت احتیاج دارد؛ ما همچنان دغدغه معرفی این کتاب را به کودکان داریم و برای محقق شدن آن هم به تلاش مشغولیم و البته تا جایی که وسع ماست؛ همه ما دوست داریم که کتاب به دست همه بچه‌ها نه تنها سرزمین لاله‌ها بلکه به دست تمام بچه‌های سرزمین زیتون و گندم و طاووس و غیره هم برسد، آن هم به ویژه در زمانه‌ای که دیو سیاه بیش از پیش وحشی شده است!

ایمنا: واکنش‌ها به کتاب چه بود؟ چه از دید کارشناسان نظامی و تربیتی و چه از دیدگاه بچه‌هایی که کتاب را خوانده بودند؛ برای بچه‌های خودتان هم کتاب را خواندید؟

امامی: واکنش‌ها به کتاب در کل مثبت بود؛ ما چهار مادر، کتاب را برای بچه‌های خودمان ارائه کردیم و دوست داشتند، واکنش بچه‌های دیگر هم مثبت بود، مراکز تربیتی و مدرسه‌ها و کارشناس‌ها استقبال خوبی کردند، البته یک سری نقدها هم مطرح شد که هیچ کار بشری هم از نقص مبرا نیست، اما به عنوان نویسنده می‌خواهم به برخی از این نقدها پاسخ بدهم، اولین مسئله این است که بسیاری از شخصیت‌های بزرگ هنوز برای خود ما هم ناشناخته هستند که هم به سبب عمق آن شخصیت‌های الهی است و هم به این علت که بیشتر به عکس‌ها و کلیپ‌های محدود بسنده کردیم و در موردشان بررسی نداشته‌ایم، طبعاً تا وقتی برای خود ما چنین باشد نمی‌توان به کودک انتقال درستی انجام داد و بعد اینکه برخی می‌گویند چرا شما مستقیماً از سردار نام آوردید و غیر مستقیم به او نپرداختید؛ پاسخ من این است که شخصیت سردار هنوز آنقدر آشنا برای کودک نیست که بتوان بدون بردن نام به او پرداخت و این شاید در سال‌های بعد امکان پذیر باشد آن هم با توجه به اینکه این کتاب جز اولین کتاب‌هایی بود که برای شهید نوشته شد و نکته دیگر بحث حضور مقام معظم رهبری در کتاب است، من نمی‌توانستم مکتب سردار را بدون ولایت توضیح بدهم و ولایت از مکتب سردار حذف شدنی نیست؛ اگرچه همه تصاویر کتاب کودکانه اند اما زمانی که به تصویرگر گفتیم تصویر آقا را از این کودکانه تر کند خانم طباطبایی گفتند من جسارت نمی‌کنم خدمت آقا و همین مقدار کافی است.

برای بهتر ارائه شدن کتاب به کودک ما سخنی با والدین هم داشتیم که آخر کتاب بود، من خودم را به عنوان یک مادر مخاطب قرار دادم تا والدین بهتر بتوانند کتاب را با بچه‌ها و برای بچه‌ها بخوانند، در آنجا به والدین گفتیم که نیازی نیست برداشت خود از کتاب را به کودک بگویید، مثلاً نیازی نیست بگویید اینجا منظور دانش است یا چیز دیگری، در همان حد که کتاب نوشته است کافی است و یا اینکه در حین مطالعه کتاب چیزی را کمرنگ یا پررنگ نکنید، زیاد توضیح ندهید و گاهی به فراخور مطلب در هرکجای کتاب چه بازی‌هایی می‌توانید انجام دهید.

رحیمی: نکته جالبی که در جریان این روندها برای خودم قابل توجه بود وقتی بود که اعلام کردند دو صفحه زیاد آمده است و دو صفحه دیگر می‌توانید به کتاب اضافه کنید؛ گرافیست‌ها معمولاً از شنیدن این خبر خوشحال می‌شوند چرا که دستشان باز تر می‌شود برای مانور روی المان‌ها و صفحه‌پردازی، نظرم این بود که می‌شود فهرست، مقدمه یا جعبه‌ی تشکر به کتاب اضافه کرد اما خانم امامی گفتند بهتر است به محتوا اضافه کنیم و این تصمیم دشوار و جسورانه ای بود، چرا که محتوا بارها تنظیم و منسجم و کارشناسی شده بود و حالا اضافه کردن بخش دیگری آن هم به صفحات وسطی کتاب کار پیچیده‌ای بود، با این وجود انجامش دادیم و به لطف خدا نتیجه خیلی هم خوب شد؛ مسئله این است که دو صفحه تنهایی ورق کاغذ نیست، فرصتی است برای تیم تحریریه و هزینه‌ای است برای مخاطب که می‌پردازد و چقدر خوب که تصمیم بر این شد که مخاطبی در ازای آن دو صفحه محتوای بیشتری دریافت کند.

باباییان: برخی ظرفیت‌ها در کتاب لحاظ شده که آن را غنی‌تر می‌کند؛ مثلاً ما به احتمال جمع خوانی کتاب، یا به اینکه اگر یک یک مربی ی کتاب بودند بخواهد آن را برای بچه‌ها بخواند چه پیش می‌آید هم فکر کردیم و بعد به بررسی ویژگی‌های قصه‌هایی پرداختیم که قابلیت بلند خواندن دارند تا در داستانمان آن ویژگی‌ها را لحاظ کنیم؛ معتقد بودیم که کتاب باید برای مربی ابزاری باشد برای انتقال مفاهیم و با قابلیت جمع خوانی این روحیه را هم در بچه‌ها بالا ببرد و در عین حال در ذهن کودک بماند؛ هرکجا گره‌ی در کار کتاب می‌افتاد خود شهدا که صاحبان اصلی کتاب هستند گره را باز می‌کردند و حالا هم دعا می‌کنیم که اگر گره‌ی در مسیر انتقال از این کتاب هست خودشان گره گشایی کنند؛ در مسیر این کتاب اتفاق شیرین دیگری هم برای من رقم خورد و آن این بود که همزمان با پیشرفت کتاب کودک دیگرم محمد رئوف هم در وجود من رشد می‌کرد و بی‌صبرانه منتظر بودم تا او را در آغوش بگیرم و باز هم از زیبایی‌های مکتب سردار برایش قصه بگویم.

هنوز بررسی مصاحبه به پایان نرسیده بود که برایم از سمت یکی از تهیه کنندگان کتاب پیامک می‌رسد که دغدغه‌ی ما برای بچه‌ها با یک کتاب کودک به پایان نرسیده است و هنوز تلاش‌هایمان برای بهتر شدن حال کودکان غزه است، خیلی از یک هنرمند سال‌ها مطالعه می‌کند و آموزش می‌بیند و تجربه کسب می‌کنند که روزی مانند امروز به درد دین و به درد کشورش بخورد، امروز آن روز برای همه ما رسیده است و من هم امیدوارم عضو تأثیر گذاری برای انقلاب اسلامی ایران باشم.

ماجرا همین است؛ این روزها که به ویژه به حرکت عظیم اربعین نزدیک می‌شویم و نام امام حسین (ع) جهانی شده است می‌بینیم که همه ی مردم بهترینِ هرچه دارند و داشته‌اند را برای عرضه به زائران اباعبدالله (ع) می‌آورند؛ اربعین مسیر قدس است و قدس کلید ظهور، هنرمندها، اهالی قلم، اهالی اندیشه و مربیان و تربیت کنندگان کودک و نوجوان نیز مجاهدانه با تمام آنچه که دارند و آموخته‌ اند در این مسیر قدم می‌گذارند تا دنیای بعد از ظهور برای همه بچه‌ها و همه انسان‌ها جای بهتری باشد؛ چرا که همه چیزهای خوب دنیا اول برای بچه‌ها است و بعد برای بقیه آدم‌های دنیا.

کد خبر 892327

  • کاشت مو
  • ارتودنسی ثابت